این هم از یک عمر مستی کردنم
سالها شبنم پرستی کردنم
ای دلم زهر جدایی را بخور
چوب یک عمر باوفائی را بخور
ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت
خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت
منکه گفتم این بهار افسردنیست
منکه گفتم این پرستو رفتنیست
آه.عجب کاری به دستم داد دل
هم شکست و هم شکستم داد دل
اگر شعر های من زیباست
دلیلش آن است
که تو زیبایی.
حالا
هی بیا و بگو
چنین است و چنان است.
اصلاً
مهم نیست
تو چند ساله باشی
من همسن و سال تو هستم
مهم نیست
خانهات کجا باشد
برای یافتنت کافی است
چشمهایم را ببندم.
خلاصه بگویم
حالا
هر قفلی که میخواهد
به درگاه خانهات باشد
عشق پیچکی است
که دیوار نمیشناسد.
وقتی آن اس ام اس "دوستت دارم"
به دستم رسید
در جایی دور از این اتاق...
این شهر...
این آسمان بودم . . .
درست موقع نوشتن "من بیشتر"
پیامی دیگر آمد:
"اشتباهی" !!